یکی نبود هنوزم نیست

 

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...


تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست...

.............................................................................................

 

خدایا...

کودکان گل فروش را می بینی!؟

مردان خانه به دوش

دخترکان تن فروش

مادران سیاه پوش

کاسبان دین فروش

محرابهای فرش پوش

زبانهای عشق فروش

انسانهای آدم فروش

همه را می بینی...؟!

می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم

دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد...!!!

 



نظرات شما عزیزان:

narges
ساعت23:20---2 بهمن 1391
salam mrc ke sar zadi bazam pisham biya

H_Darkness
ساعت1:47---28 دی 1391
سلام داداش... خوبی؟ حالا دیگه نظر منو تایید نمیکنی؟ باشه... نداشتیم...
.
.
.


مهســـــــــــــــــا
ساعت23:25---27 دی 1391
گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست…گاهی از غصه تنها شدنش میبارد
یک تکـه آسمــان کلنگـی خریـدارم !!! روی ایـن خـاک بـوی زندگــی نمی آیــد...


mehran
ساعت20:11---26 دی 1391
سیا آپ جدیدم الان اومد رو وبم
منتظرت هستم رفیق
راسی مطالبت منا کشته


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 26 دی 1391 | | sia |